ماهنامه ريزپردازنده  

ریزپردازنده  270(آبان 1398)

 

اینترنت آدم‌ها

پی‌دی‌اف مقاله معماری شهر هوشمند آینده با دو دیدگاه بهشت‌سازان و بهشت‌بَران

□ نوشته علیرضا محمدی‌فر

 

چکیده مقاله

در شماره 265 درباره یک نظام سیاسی و دیوانیِ آینده به نام     «مشروطهAI-Democracy » بحث کردیم. در شماره 269 روند اقتصادی ناشی از پیشرفت فناوری‌های اطلاعات را بررسی کردیم که به سمت عمومی‌سازی مالکیت ابزارهای تولید حرکت می‌کند.  یک نظام اقتصادی کارآمدِ ممکن در  آینده را «کمونیسم شهر هوشمند اَشرافی» نامیدیم که با بهره‌گیری از دانش و فناوری و «همکاری باز»  می‌تواند عدالت اقتصادی پدید بیاورد و نابرابری‌های اقتصادی را به صفر برساند. در این شماره، درباره دیدگاه مبتنی بر دانشِ «بهشت‌سازان» که «شهر هوشمند اشرافی» را بنا می‌‌کند و دیدگاه «بهشت‌بَران»  یا «دوزخ‌دورسازان» که هدف‌شان بردن انسان‌ها به بهشت آسمانی است و برای این منظور از دورسنج‌ها و اینترنت چیزها برای ترغیب و حتی مجبورکردن مردم به اجرای احکام دینی یا ارزش‌های ایدئولوژیک بهره می‌گیرند خواهیم پرداخت.

دانش حساب و ‌ متریک (سنجه‌)

حساب دانشی است که به مطالعه و کاربرد  اعداد می‌پردازد. این دانش از زمانی آغاز شد که انسان‌های اولیه به‌سنجه‌گیری‌ها[1] یا متریک‌های ساده (اندازه‌گیری‌ها و شمارش‌های ساده) برای دارایی‌های خود  نیاز پیدا کردند. همین که  شمارش‌ها و ‌سنجه‌ها پیچیده‌ترشدند نیاز به ابزارهای محاسبه به ذهن انسانِ خلاق رسید و  ابزارهایی مانند چوبخط و چرتکه اختراع شدند.

دانش حساب به بشر امکان داد که بتواند عدالت را در زندگی روزمره در جامعه پیاده کند،  یا برای جرائم ناامن‌کننده جامعه مانند دزدی وزن و مطابق آن وزن مجازات تعیین کند. در اذهان مردم اساساً دادگر کسی است که حساب پس می‌دهد و بیداد‌گر کسی است که حساب پس نمی‌دهد. به اجمال، زندگی اجتماعی ما انسان‌ها همواره به  دانش حساب و به حساب‌پس‌دادن نیاز داشته است.

 

دیوان‌ها از زمانی که تشکیل شدند به شدت به دانش حساب وابسته بودند و به مرور هرچه پیچیده‌تر شدند دیوان‌سالاران به ابزارهای محاسبه پیشرفته‌تر  نیاز پیدا کردند. هرچه  دیوان‌های‌مان را به حساب‌گرهایی بسپاریم که دقت و سرعت بیشتری دارند و وزن‌ها را درست و دقیق و سریع محاسبه می‌کنند داد بیشتر و بی‌داد کمتر خواهد شد. دولت الکترونیک گام نخست و شهر هوشمند مجهز به دیوان هوشمند گام دوم و کمونیسم شهر هوشمند اشرافی گام نهایی  برای برپاسازی  عدالت در جامعه است. اولی از شبکه کامپیوترها  بهره می‌گیرد، دومی هوش مصنوعی و اینترنت چیزها را  اضافه می‌کند، و سومی با همکاری باز[2]عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی به ویژه در سبک زندگی را فراهم می‌سازد.

انسان، تنها موجود صاحبِ خلاقیت شناخته‌شده

از سوی دیگر،  اگر 13.8  میلیارد سال پس از بیگ‌بنگ به بافتار هستی و به کائنات  نگاه کنیم می‌بینیم که حساب‌گر بزرگ‌مان (او که اسرع‌الحاسبین است) از دل آن انفجار بزرگ  بیش از 2 تریلیون  کهکشان (در کائنات قابل مشاهده) پدید آورده است که اجزاء هر یک از آنها  از ستاره‌ها و سیاره‌ها گرفته تا کوتوله‌های  سفید[3] و  قهوه‌ای[4] همچون یک ماشین (یا روبات) به گونه‌ای دقیق و حساب‌شده در حال گردش به دور مرکز کهکشان خود هستند. تعداد این ماشین‌ها در هر کهکشان از ده میلیون ستاره تا یکصد تریلیون ستاره است. انسان نیز یکی از ماشین‌های این هستی است، که فرایند  تکامل   یک تفاوت بسیار مهم را نسبت به  ماشین‌های دیگر هستی در او پدید آورده است: هوشمندی و خلاقیت.

یعنی تا   جایی که بشر تا امروز یافته است، در میان تریلیون‌هاتریلیون ماشین حاضر در کائنات فقط یک ماشین خلاق وجود دارد که آن حساب‌گر بزرگ در یک روند تکاملی ساخته است: انسان.

شگفت‌تر آن که هنوز دانش حساب نتوانسته است الگوریتم محاسباتی «خلاقیت ناب» را که اندیشمندان و دانشمندان و مخترعان بزرگ از خود بروز داده‌اند _ مانند خلاقیت‌های نام‌آورانی چون کپرنیک، نیوتون، یا اینشتین _ کشف کند، و شاید هرگز نتواند.

با این همه، طرفداران هوشمصنوعی قوی (strong AI) معتقدند که مغز انسان با یک الگوریتم ویژه عمل می‌کند و در نتیجه رایانش‌پذیر است. به عنوان مثال، ماروین مینسکی، از پیشگامان هوش مصنوعی در جهان و مشهور به پدر هوش مصنوعی، ذهن را  «کامپیوتر ساخته‌شده از بافت‌های زنده» می‌داند. یا مطابق نظریات «دیوید بیر»، جامعه‌شناسی  که روی موضوع جامعه الکترونیک[5] پژوهش می‌کند، «آنچه تصور می‌شود رایانش‌پذیر نیست، به معنای آن است که هنوز  رایانش‌پذیر نشده است».

در مقابل، کسانی چون  «راجر پنروز»، فیزیک‌دان مشهور، رایانش‌پذیربودن ذهن انسان را نمی‌پذیرند. پنروز در کتاب مشهورش به نام «خیال جدید امپراطور[6]» بر این گمان است که ذهن انسان ممکن است نتیجه نوعی محاسبات فرا-الگوریتمی[7] باشد و برای اثبات این ادعای خود از مکانیک کوانتم، نظریه نسبیت، نظریه اعداد، و کیهان‌شناسی  بهره می‌گیرد، و تز چرچ-تورینگ را که با کامپیوترهای امروزی بدیهی به نظر می‌رسد با نمونه‌هایی از مسائل فرا-الگوریتمی و رایانش‌ناپذیر به نقد می‌کشد.[8]

این در حالی  است که ایدئولوگ‌ها یا مفسران پاره‌ای از ایدئولوژی‌ها بر این باورند که دست‌کم بخش‌هایی از ایدئولوژی‌شان فرا-الگوریتمی و رایانش‌ناپذیر است و برای این که حضورشان را در امور و مناصب و عملِ  نادیوانی و فرادیوانی  توجیه کنند دیوان هوشمند را صرفاً برای پاره‌ای از امورِ دیوانی و همچنین برای حفاظت از پاره‌ای از ارزش‌های ایدئولوژیک قابل استفاده می‌دانند.

 به اجمال، همان‌گونه‌که پیشتر  در همین سلسله از مقالات گفتیم، تا زمانی که الگوریتم خلاقیت انسانی یافت نشود انسان همچنان  یک استثنا در میان تریلیون‌هاتریلیون ماشین در بافتار هستی است. هرگاه خلاقیتِ ناب انسانی رایانش‌پذیر شود، انسان تحت کنترل کامپیوترهای هوشمند و خلاقِ برتر از خودش در خواهد آمد و برتری خود را از دست خواهد داد.

 

دورسنج‌ها و ابزارهای پایش  در برابر خلاقیت

نخستین‌بار واژه «پایش‌افزار» را سال‌ها پیش ماهنامه ریزپردازنده به کار گرفت. در آن هنگام با آن که از فعل «پاییدن» استفاده می‌شد، اما واژه «پایش» یک واژه مهجور بود و تقریباً استفاده نمی‌شد. پس از این انتخاب ماهنامه ریزپردازنده _ که در این سی سال  تعداد زیادی از واژه‌های پیشنهادی آن در صنعت الکترونیک و کامپیوتر رواج یافته است _ به مرور با افزایش دورسنج‌ها، ابزارهای پایش، و ابزارهای اینترنت آدم‌ها، به ویژه دوربین‌ها، واژه «پایش» به یکی از پرکاربردترین واژه‌های فنی زبان فارسی تبدیل شده است.

همچنان که در شماره گذشته آمد روند دانش و فناوری  در جهت جامعه‌ای است که مشکلات انسان امروز را حل می‌کند و رفاه و آسایش را برای مردم فراهم می‌کند. با این همه،  بارها در مقالات مختلف این سلسله از مقالات گفته‌ایم استفاده نابجا و نادرست از دورسنج‌ها و ابزارهای پایش در نهایت می‌تواند به «فروپاشیخود» در انسان و نابودی خلاقیت و حتی مرگ اجتماعی[9] بخشی از مردم که در اقلیت هستند بینجامد. بی‌گمان، برای این که فناوری‌های دورسنج و پایش روی  خلاقیت انسان‌ها تأثیر منفی نداشته باشند حریم خصوصی انسان باید تا جای ممکن محترم شمرده شود.

دو دیدگاه معماری شهرهای  هوشمند آینده

در چنین وضعیتی، یعنی با حذف تدریجی کاپیتالیسم، برای این که بتوانیم برای طراحی شهر هوشمندِ آینده با دقت بیشتری گام برداریم دو دیدگاه را بررسی خواهیم کرد که ممکن است در آینده مطرح‌تر از سایر دیدگاه‌ها باشند: یکی بر بنیاد دانش و فناوری برای ساخت ابزارهای تولید از طریق همکاری باز و بناساختن شهر هوشمند اشرافی که از منابع انرژی پاک و تجدیدپذیر بهره می‌گیرد و وضعیت اَبَرفراوانی[10] یا پسا-کمبود[11] را پدید می‌آورد؛ دیگری بر بنیاد ایدئولوژی‌های مختلف برای رسیدن به یک آرمانشهر با روش‌های فرادانش. هر چند، این دو دیدگاه لزوماً در تقابل با یکدیگر نیستند. 

این دو دیدگاه از لحاظ روش و هدف روی معماری شهرهای  هوشمندِ  آینده اثرگذار هستند. اولی را  دیدگاه بهشت‌سازان می‌نامیم  که  هدف شهر هوشمند را بهشت‌سازی بر روی زمین با دانش و فناوری  می‌داند.    فن-آرمانشهری[12] که بر بنیاد دانش و فناوری و بر بنیاد عدد، سنجه، و حساب ساخته می‌شود واقعی و غیرتخیلی است.

محاسبه‌پذیری و رایانش‌پذیری در بهشت‌سازی یک اصل بنیادی است که آن را با دیدگاه دوم متفاوت می‌سازد. بهشت‌سازان امور دیوانی را رایانش‌پذیر می‌دانند و به دیوان هوشمند می‌سپارند، هر چند، همچنان که در بخش «نظام مشروطهAI-Democracy» در شماره 265ماهنامه ریزپردازنده گفته شد«ورود فناوری هوش مصنوعی به بخش دیوانی حکومت به دلیل هزینه‌های پایین و کارآمدی و سرعت بالا امری محتوم و گریزناپذیر است.... مردم اجرای بخش بزرگی از امور خود را به صورت مشروط به سیستم هوش مصنوعی‌ای  خواهند سپرد که استدلال‌های پشت تصمیم‌گیری‌هایش را نیز ارائه می‌دهد، تا استبداد هوش مصنوعی به وجود نیاید.»

یک اصل مهم در شهر هوشمند بهشت‌سازان حفاظت از خلاقیت انسان است.

دیدگاه دوم ضمن آن که لزوماً مخالفتی با روش‌های بهشت‌سازان ندارد رسیدن به یک آرمانشهر ایدئولوژیک را  از طریق ارزش‌های ایدئولوژیک میسر می‌داند. با آن که گستره داده‌ها و سنجه‌های ایدئولوژی‌ها و ارزش‌های ایدئولوژیک‌شان محدود است، و این محدودیت امکان رایانش‌پذیری را برای آنها فراهم می‌کند،  پاره‌ای از ایدئولوگ‌ها و ایدئولوژیست‌ها به رایانش‌ناپذیری و محاسبه‌ناپذیری کلی  ایدئولوژی‌شان باور دارند، بدین معنی که مدعی هستند که هیچ الگوریتمی برای اجرای بخش‌هایی از  ایدئولوژی‌شان وجود ندارد و ساخته‌شدن یک سیستم هوشمند تمام‌کامپیوتریِ حلِ مسائلِ ایدئولوژی را یک تصور باطل می‌دانند. نتیجه آن است که  برای پیاده‌سازی آرمانشهر به وجود کسانی نیاز پیدا می‌شود که به دلیل کسب یک معرفت ویژه برای حل مسائل رایانش‌ناپذیر قدرتی  برتر پیدا می‌کنند. ادعایی بی‌پایه و اساس است، چون اگر یک  مسئله مربوط به شهر هوشمند رایانش‌ناپذیر باشد انسان نیز از عهده حل‌کردن آن برنخواهد آمد؛ بدین معنی که اگر مسئله‌ای را انسان _ که یک ماشین تورینگ است _ بتواند حل کند یک کامپیوتر (یا ماشین تورینگ معادل) نیز می‌تواند وجود داشته باشد که آن مسئله را حل کند؛ اگر نه انسان بتواند یک مسئله‌ خاص را حل کند و نه کامپیوتر، آن مسئله موضوعیتی در مدیریت شهر هوشمند نخواهد داشت. هرچه سطوح رایانش‌ناپذیریِ یک ایدئولوژی بیشتر باشد، شهر یا دیوان هوشمند از اهدافی که بهشت‌سازان برای آنها تعریف می‌کنند دورتر می‌شود.

 

طبیعتِ پایش‌گریزی انسان و حیوان

در کوهستان، در بیابان، یا در جنگل تقریباً همگی دیده‌ایم که  حیوانات در برابر پایش بسیار حساس هستند و دچار اضطراب و ترس می‌شوند  و معمولاً فرار می‌کنند. طبیعت انسان نیز همین‌گونه است. در برابر پایش دچار اضطراب می‌شود. میلیون‌ها سال فرایند تکامل این حس را برای  حیوانات و انسان‌ها ایجاد کرده است. چنین اضطراب و ترسی  بد نیست، چون به شما کمک می‌کند از شرایط خطرناک خارج شوید؛ حتی می‌توان گفت که یکی از عوامل بقای بسیاری از  موجودات زنده پایش‌گریزی آنها بوده است. یک علت مهم وقوع «انقلاب» در کشور عزیزمان در سال   1357 این بود که حکومت گذشته سال‌های طولانی این حس را در مردم ایجاد کرده بود که به شدت پایش می‌شوند.

پژوهش‌گران به این نتیجه رسیده‌اند که هرچه پایش بیشتر باشد اضطراب بیشتر می‌شود. اضطراب به بیماری‌هایی مانند فشار خون، بیماری‌های قلبی، بیماری‌های تنفسی مزمن، و سوء هاضمه می‌تواند منجر شود[13]. گمان‌ها بر این است که یک عامل بیماری سرطان نیز می‌تواند انباشت استرس و اضطراب باشد[14].  بسیاری از دولت‌ها در قوانینی که از امکانات نظارت همگانی از طریق دوربین بهره می‌گیرند نصب تابلوی آگهی وجود دوربین نظارتی پیش از حوزه دید دوربین را الزامی می‌کنند. یکی از دلایل مهم برای نصب این تابلوها کاستن از میزان اضطراب شهروندان است.

 اساساً، در بسیاری از شهرهای هوشمندی _ که امنیت روانی شهروندان در آنها اهمیت دارد _ استفاده از دوربین برای نظارت همگانی (شهروندان) صرفاً برای هدف تأمین امنیت عمومی (جانی و مالی و ناموسی) شهروندان است و از دوربین‌های ترافیک نیز برای کاستن از ترافیک شهری یا تأمین امنیت عمومی و یا امور پژوهشی غیراضطراب‌زا  بهره گرفته می‌شود. با آن که استفاده از دوربین‌های نظارتی همگانی برای این موارد بازهم اضطراب‌آورند اما چون همسو با روح و روانِ انسان طالب امنیت هستند مورد پذیرش مردم قرار می‌گیرند. استفاده از آنها برای موارد دیگر _ که به تهدیدهای جانی، مالی، یا ناموسی مربوط نمی‌شوند_ به احتمال زیاد سبب انباشت اضطراب و عوارض و بیماری‌های روحی  بلندمدت  خواهد گردید.

 پژوهش‌ها در باره روان‌شناسی نظارت همگانی[15] هنوز بسیار اندک است و گذشت چند نسل می‌تواند نتایج قطعی بدهد. از همین روی، در استفاده از دوربین‌های نظارت همگانی برای موارد ناهمسو با امنیت عمومی ضروری است که ابتدا سال‌ها پژوهش‌های آکادمیک انجام بگیرد و اگر اثرات جانبی قابل توجهی مشاهده نشود به کار گرفته شود. ضمناً فراموش نکنیم که برای  قوانینی که با نظارت همگانی از طریق دوربین به اجرا در می‌آیند، حس پایش‌گریزیِ ذاتی انسان سبب می‌گردد که دوربین‌ها برای کسانی هم که قانون را رعایت می‌کنند اضطراب‌آفرینی کند. پایش حجاب از طریق دوربین‌ که ممکن است در همه گروه‌های باحجاب، کم‌حجاب، و بی‌حجاب اضطراب‌آفرینی کند یکی از این موارد است. اثرات انباشت اضطراب در چنین پایش‌های مطالعه‌نشده‌ای شاید 20سال بعد معلوم شود.

 

شِرک دیجیتال

شاعر بزرگ‌مان، مولوی در داستان موسی و شبان تفاوت آشکار حساب‌گری انسان و خداوند بزرگ را در عصر پیشا-دورسنجی به  زیبایی  بیان می‌کند، در جایی که خداوند بزرگ به حضرت موسی (ع) می‌فرمایند:

ما برون را ننگریم و قال را               ما درون را بنگریم و حال را

آنچه امروز را متمایز می‌کند فناوری‌های پایش هستند  که از یک سو برون‌نگری را همه‌جایی می‌کنند و از دیگر سو توانمندی کاوش درون آدمی را دارند.  ناگفته پیداست که در عصر مولوی ابزارهایی برای درون‌نگری وجود نداشته است، اما در عصر دورسنجی امکاناتی برای درون‌نگری آدم‌ها با تحلیل  کلان‌داده‌ها به وجود آمده است. بهشت‌بَران  یا دوزخ‌دورسازان برای این که نقیصه‌ای را که مولوی به آن اشاره کرده است مرتفع بسازند  می‌توانند از این امکانات بهره بگیرند و «درون» تک‌تک شهروندان را بنگرند. برای این کار از  فناوری‌هایی چون کلان‌داده‌ها که از داده‌های شبکه‌های اجتماعی، جستجوهای اینترنتی، اینترنت چیزها، اینترنت آدم‌ها، و مانند آنها برپا می‌شود و از هوش مصنوعی و از   آنالیتیکداده‌ها[16] می‌توان بهره گرفت که می‌توانند درون و «خود» مردم را هک و کنترل کنند.

از نزدیک به سی سال پیش در همین مجله وضعیت متلاشی‌شدن «خود» انسان را _ که انسان  را  به یک ماشین یا روباتِ کنترل‌شونده تبدیل می‌کند _ پیش‌بینی کردیم و هشدار دادیم. همچنان که پیشتر گفتیم  فروپاشیِ خود انسان با بافتار هستی _ که خلاقیت و خود را برای ما انسان‌ها فراهم کرده است _ همخوانی ندارد. درون‌سنجی انسان با ابزارهای پایش و کلان‌داده‌ها به لحاظ ایدئولوژی‌های دینی هم می‌تواند به  دخالت در کار اسرع‌الحاسبین تعبیر شود، و هم می‌تواند به نوع جدیدی از شرک _ که می‌توان آن را  شِرک دیجیتال نامید _ بینجامد. تفتیش عقاید دیجیتال از پیامدهای دیگر این وضعیت خواهد بود.

به اجمال، آنچه پدید خواهد آمد یک خدایِ]بُتِ[دیجیتالِ  حساب‌گر مصنوعی است که با مجازات‌ها یا جریمه‌هایی که برای کسانی وضع می‌کند که نمره منفی به دست آورده‌اند تلاش می‌کند خیلی زود جامعه را یک‌دست ‌کند،  و جلوی هر عملی  را می‌کوشد بگیرد که رسماً گناه یا بزه شمرده می‌شود، اما دو عیب را برای شهر هوشمندِ بهشت‌بران پدید می‌آورد. یکی هنگامی است که «خود» انسان تحت کنترل قرار می‌گیرد که سبب می‌گردد که انگیزه‌ها برای خلاقیت از بین برود و همان گونه که پیشتر گفتیم حذف خلاقیت با بافتار هستی   در تناقض است و تنها ماشینِ خلاقِ شناخته‌شده کائنات را از بین می‌برد، و انسان به روبات یا ماشینی خودکار تبدیل می‌شود که هدفش رفتن به بهشت است. بی‌گمان، اگر مهندس هستی و حساب‌گر بزرگ چنین وضعیتی را مطلوب می‌دانست  از ابتدا می‌توانست ماشینی بسازد که ارزش‌های ایدئولوژیک یا اصول فقهی را جبراً رعایت می‌کند. وانگهی، نظر به این که این حساب‌گر مصنوعی است که نمره مثبت یا منفی می‌دهد   و روی زندگی دنیوی اثرگذار است آیا توجهات به حساب‌گر بزرگِ هستی  کم‌رنگ نخواهد شد؟

عیب دوم آن است که بخشی از شهروندانِ شهر هوشمند به دورویی متوسل خواهند شد که با هدف بهشت‌بران در تناقض است؛ یا منزوی خواهند شد و  به دلیل انزوایی که برای‌شان به وجود خواهد آمد دچار مرگ اجتماعی خواهند شد، که بازهم با هدف بهشت‌بران در تناقض است؛ و یا به دلیل توزیع نابرابر منابع فقیر خواهند شد، که بازهم با هدف بهشت‌بران در تناقض است.

 

 

 خودتان با  «همکاری باز»   شهر هوشمندِ خودتان را بسازید

با آن که شبکه‌های اجتماعی بستری برای گفت‌و‌گوهای عمومی فراهم می‌سازند، یک عیب بسیار بزرگ دارند و آن این که در آنها به جای گفت‌وگوی استدلالی و مصالحه‌گرانه در موارد گوناگون از رجزخوانی و گفت‌وگوی رادیکال بهره گرفته می‌شود و  چنین قطبیدگی‌هایی را  با تشدید واگرایی‌ها و تندروی‌ها می‌توانند تشدید ‌کنند. با آن که تندروها در جوامع مختلف این امکان را دارند که از  شبکه‌های اجتماعی برای دوقطبی‌سازی جامعه بهره بگیرند این شبکه‌ها را به دلیل منافع بسیار فراوانی که دارند نمی‌توان بست و نادیده گرفت. از این روی، انکار وجود قطبیدگی‌های نهان و حتی ضعیف که می‌تواند از طریق امکانات گسترده شبکه‌های اجتماعی مورد سوء‌استفاده قرار بگیرد فایده‌ای ندارد، به ویژه وقتی فناوری می‌تواند  راه حل‌های  خوبی را فراهم کند.  اگر شبکه‌های اجتماعی برای همکاری باز به منظور ساختن مناطق یا شهرهای هوشمند دارای سبک‌زندگی‌های مختلف  به کار گرفته شوند در کاستن از سطوح قطبیدگی می‌توانند  بسیار سودمند و کارآمد باشند. 

همان‌گونه‌که در شماره گذشته گفتیم همکاری باز این پتانسیل را دارد که مسئله اختلافات طبقاتی _ و یا به بیان مارکسیست‌ها،  تضادهای طبقاتی بین طبقه کارگر و طبقه بورژوازی _ را بدون نزاع حل و بلاموضوع کند؛ بدین معنی  که مردم جهان خودشان می‌توانند  ابزارهای تولید را با فناوری‌هایی مانند  چاپ‌گرهای سه‌بُعدی یا نرم‌افزار منبع باز[17] بسازند و با روش  تولید بدون سود به اقتصاد سرمایه‌داری خاتمه بدهند و عدالت اقتصادی و جهانِ اَبَرفراوانی را پدید بیاورند. همکاری باز این امکان را نیز برای مردم هم‌سلیقه و هم‌سبک  فراهم می‌کند که با کمترین هزینه شهر هوشمند مورد نظر خودشان را بر اساس مقررات مورد نظر خودشان بسازند و به قطبیدگی‌ها و اختلافاتی خاتمه بدهند که ظرفیت‌های جامعه را برای توسعه و پیشرفت محدود می‌‌سازند.  با همکاری باز  جامعه الکترونیک می‌تواند به یک عدالت اجتماعی رؤیایی دسترسی پیدا کند.

از سوی دیگر، هنگامی که هم‌سبک‌ها و هم‌سلیقه‌ها شهر و منطقه خودشان را بسازند نیاز به ساختن پرونده‌های الکترونیک حاوی سنجه‌های ایدئولوژیک برای شهروندان برطرف می‌شود و به این ترتیب  می‌توان عدالت اقتصادی، اجتماعی، دیوانی، و سیاسی را در همه شهرها و مناطق هوشمند پدید آورد. 

 

 

 

● دیوان رهاشده/22

چرا فراموش شدی؟

  مکان‌هایی که به دلیل کار فرهنگی طولانی یک هویت مکانیفرهنگی می‌گیرند به یک ثروت برای شهری که در آن قرار دارند تبدیل می‌شوند، به ویژه در  شهرهای هوشمند که به آسانی می‌توانند نشانی بسیاری از مکان‌های فرهنگیِ دارای قدمت و هویت را در اختیار گردشگران و فرهنگ‌دوستان قرار بدهند. کتاب‌فروشی شکسپیر در پاریس با آن که یک کتاب‌فروشی کوچک و قدیمی و فشرده است روزانه صدها نفر را به سمت خود جلب می‌کند. یا کتاب‌فروشی Libreria Acqua Alta در شهر  ونیز ایتالیا. کافه ‌نادری تهران هم فقط به دلیل آن که در گذشته نویسندگانی چون صادق هدایت در آن رفت‌و‌آمد داشته‌اند به یک مرکز گردشگری فرهنگی تبدیل شده است. شهر هوشمند با هویت مکانی است که روح می‌گیرد و فراموش نمی‌شود.

ربع قرن فعالیت انتشاراتی در یک مکان برای آن مکان گونه‌ای هویت مکانیفرهنگیپدید می‌آورد. نظر به این که  به ادامه کار ماهنامه ریزپردازنده _  که 30 سال قدمت دارد _ و انتشارات ریزپردازنده می‌اندیشیدیم تلاش‌مان بر این بوده است که مکان فعالیت آن را با ربع قرن قدمت حفظ کنیم. مدت نسبتاً زیادی است که فعالیت انتشارات ریزپردازنده که در سال‌های گذشته ده‌ها کتاب منتشر کرده بود و بسیاری از آنها چندین بار تجدید چاپ شده بودند، به دلیل مشکلاتی که برای ساختمان محل فعالیت این انتشارات به وجود آمد متوقف شده است. به اشتباه فکر می‌کردیم مسئله حداکثر ظرف چند ماه تمام شود.



[1]metric

[2]open collaboration

[3]White dwarf

[4]Brown dwarf

[5]E-society

[6]Penrose, Roger (1990). "Algorithms and Turing machines". The Emperor's New Mind: Concerning Computers, Minds, and the Laws of Physics. Oxford: Oxford University Press. pp. 30–73. ISBN 978-0-19-851973-7OCLC 456785846

[7]non-algorithmic

[8]برای اطلاعات بیشتر درباره نظریات  راجر پنروزمی‌توانید چکیده کتاب «خیال جدید امپراطور» را در شماره 4و5 ماهنامه ریزپردازنده منتشرشده در آذرماه سال 1369 تحت عنوان «هوش مصنوعی: واقعیت یا خیال؟» بخوانید.

[9]social death

[10]superabundance

[11]post-scarcity

[12]techno-utopia

[13]https://www.health.harvard.edu/staying-healthy/anxiety_and_physical_illness

[14]https://www.healthline.com/health/can-stress-cause-cancer

[15]mass surveillance psychology

[16]data analytics

[17]open source software

بازگشت به خانه اول